برای دلخوشی خودم مینویسم
نوشته هایی که شاید یادگاری باشد
از روزهایی که همدمی نبود مرا
تا سر بر شانه هایش گذارم
وناگفته هایم را برایش بازگویم
گفتم بیا ای هستیم حال پریشانم نگر
گفتا مگو از عاشی در پیش من بار دگر
گفتم نگار دلربا عشقت به دل دارم هنوز
گفتا اگر خواهی سرا در اتش عشقم بسوز
گفتم چرا در قلب من خواهی کنی ویرانگری
گفتا که رسم دلبران آزردن و افسونگریست
گفتم نخواهم زندگی بی سرو تو در حسرتم
گفتا مگر دیوانه ای در عقل تو در حیرتم
گفتم اگر رخصت دهی آیم به قربانت شوم
گفتا که میخواهی مگر من عاتل جانت شوم؟
گفتم که به فاطمه کی میدهی یک وعده دیدار خود
گفتا که بیهوده دل خوش نکن به دیدار من
گفتم خوش آن ساعت که تو با قهر و با نازم کشی
گفتا که بیزارم ز تو بیهوده نازم مکش.........
رفت ولی حسرتش هنوزم رو دلم مونده و خودش هم اینو خوب میدونه....
منو ببخش عزیزم که هرچی میگفتی به راحتی باور میکردم
منو ببخش که توخوابم نمیدیدم بهم دروغ بگی
منو ببخش که اولش دوست داشتم بعدشم عاشقت شدم و در آخر هم مجنونت
منو ببخش که نمی دونستم جنون همون دیوانگیه
منو ببخش که بخاطر تو شب روز کارم شده بود غصه خوردن
منو ببخشد که خیال میکردم واقعا اون همه حرفیکه به من زدی همش راست بوده
منو ببخش که مجبورم کردی بخاطر تو چشمامو رو همه چی ببندم
منو ببخش عزیزه دلم که خدارو بخاطرت فراموش کردم
منو ببخش در که در رویای تصور داشتم تو ناراحتی
منو ببخش که در خیالم میگفتم تو واقعا ناراحتی ومن باید خوشحالت کنم
منو ببخش که برای خندیدن تو همه کاری کردم حتی از اعتقادم گذشتم
منو ببخش که وقتی در خیال خودم تو رو میخندوندم تو به سادگی من ریسه میرفتی
منو ببخش که به خودم میگفتم تو تنهایی و بی کسی
منو ببخش وقتی تصویر خوشحالی هاتو دیدم باورم نشد
منو ببخش که وقتی دروغ هاتو با چشم خودم دیدم باورم نشد
منو ببخش وقتی خیانتتو دیدم بازم باورم نشد
منو ببخش که مجبور بودی بخاطر هوس به من دروغ بگی
منو ببخش که یه دل صادقِ بدون هیچ چشم داشتی مفتی دادم بهت
منو ببخش که وقتی دلمو شکستی خم به ابرو نیاوردم
منو ببخش وقتی دلمو له کردی نزاشتم چیزی متوجه بشی
منو ببخش که سوختم و ساختم در درونم بدون اینکه متوجه بشی
منو ببخش که همه بهم گفتن تو یه دروغگو هستی ولی بازم باور نکردم
منو ببخش که خودتم میگفتی من دروغگو هستم ولی بازم باورم نشد
منو ببخش که مادرت هم میگفت تو دروغگو هستی بازم بارو نکردم
منوببخش که چشمامم وقتی گفت تو دروغگو خائن هستی اونارو نابینا کردم
منو ببخش که دیگه نمی تونم دروغ ها و خیانت هاتو ببینم
منو ببخش فقط حداقل بخاطر خدایکه نداری و نمیشناسی
یکی را دوست می دارم ولی او باور ندارد!
یکی را دوست می دارم همان کسی که شب و روز به یادش هستم و لحظات سرد زندگی را با گرمای عشق او می گذرانم!
کسی را دوست می دارم که می دانم هیچگاه به او نخواهم رسید و هیچگاه نمی توانم دستانش را بفشارم!
یکی را دوست می دارم بیشتر از هر کسی ، همان کسی که مرا اسیر قلبش کرد!
یکی را دوست می دارم که می دانم او دیگر برایم یکی نیست، او برایم یک دنیاست!
یکی را برای همیشه دوست می دارم ، کسی که هرگز باور نکرد عشق مرا!
کسی که هرگز اشکهایم را ندید و ندید که چگونه از غم دوری و دلتنگی اش پریشانم!
یکی را تا ابد دوست می دارم ،کسی که هیچگاه درد دلم را نفهمید و ندانست که او در این دنیا تنها کسی است که در قلبم نشسته است!
و یکی را در قلب خویش عاشقانه دوست می دارم ، کسی که نگاه عاشقانه مرا ندید!
لحظه ای که به او لبخند زدم نگاهش بسوی دیگری بود!
آری یکی را از ته دل صادقانه دوست می دارم ، کسی که لحظه ای به پشت سرش نگاه نکرد که من چگونه عاشقانه به دنبال او می روم!
کسی را دوست می دارم که برای من بهترین است از بی وفایی هایش که بگذرم برای من عزیزترین است!
یکی را دوست می دارم ،ولی او هرگز این دوست داشتن را باور نکرد!
نمی داند که چقدر دوستش دارم، نمی فهمد که او تمام زندگی ام است!
یکی را با همین قلب شکسته ام ،با تمام احساساتم ،بی بهانه دوست می دارم!
کسی که با وجود اینکه قلبم را شکست اما هنوز هم در این قلب شکسته ام جا دارد!
یکی را بیشتر از همه کس دوست می دارم، کسی که حتی مرا کمتر از هر کسی دوست نمی دارد!
یکی را دوست می دارم...
با اینکه این دوست داشتن دیوانگیست اما....
من دیوانه تنها او را دوست می دارم.....
متشکرم
برای همه وقت هایی که مرا به خنده واداشتی.
برای همه وقت هایی که به حرف هایم گوش دادی.
برای همه وقت هایی که به من جرات و شهامت دادی.
برای همه وقت هایی که مرا در آغوش گرفتی.
برای همه وقت هایی که با من شریک شدی.
برای همه وقت هایی که با من به گردش آمدی.
برای همه وقت هایی که خواستی در کنارم باشی.
برای همه وقت هایی که به من اعتماد کردی.
برای همه وقت هایی که مرا تحسین کردی.
برای همه وقت هایی که باعث راحتی و آسایش من بودی.
برای همه وقت هایی که گفتی "دوستت دارم"
برای همه وقت هایی که در فکر من بودی.
برای همه وقت هایی که برایم شادی آوردی.
برای همه وقت هایی که به تو احتیاج داشتم و تو با من بودی.
برای همه وقت هایی که دلتنگم بودی.
برای همه وقت هایی که به من دلداری دادی.
برای همه وقت هایی که در چشمانم نگریستی و صدای قلبم را شنیدی.
به خاطر همه ی این ها هیچ وقت فراموش نکن که :
لبخند من به تو یعنی " عاشقانه دوستت می دارم "
آغوش من همیشه برای تو باز است.
همیشه برای گوش دادن به حرفهایت آمادگی دارم.
همیشه پشتیبانت هستم.
من مثل کتابی گشوده برایت خواهم بود.
فقط کافی است چیزی از من بخواهی ,
بلافاصله از آن تو خواهد شد.
می خواهم اوقاتم را در کنار تو باشم.
من کاملا به تو اطمینان دارم و تو امین من هستی.
در دنیا تو از هرکسی برایم مهم تر هستی.
همیشه دوستت دارم چه به زبان بیاورم چه نیاورم.
همین الان در فکر تو هستم.
تو همیشه برای من شادی می آوری به خصوص وقتی که لبخند بر لب داری.
من همیشه برای تو اینجا هستم و دلم برای تو تنگ است.
هر وقت که احتیاج به درد دل داشتی روی من حساب کن.
من هنوز در چشمانت گم شده هستم.
تو در تمام ضربان های قلبم حضور داری
وقتی میشی نیاز من که نباشی پیش من
اشکهای چشمامو ببین که میریزه به پای تو
بازم که بیقرارمو دلواپسی نگاه تو
تموم هستی منی بمون همیشه پیش من
اگر شدم عاشق تو نزار بیتاب بمونم
لا لایی شبام تویی نزار که بی خواب بمونم
دارم برات شعر میخونم شاید به یادم بمونی
فقط یه چیز اذت میخوام همیشه عاشق بمونی
دوست دارم خیلی کمه ولی جز این چیزی نبود
واژه ها رو ولش کنیم عشقمو از چشام بخون