سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

 

 

        

رویایی خیس

 

 تنهایی هامو با خودت بردی دلتنگی هام جاشو پر کرده

 

روزی هزار بار از خدا میخوام  اون لحظه های خوب برگرده

 

بالی برای پر کشیدن نیست یادت پر پروازمو بسته

 

اما بدون اینجا یکی هر شب  گریون و سرگردون دلخسته

 

می خونه از تو بی صدا وسرد از تو از اون روزی که تنها شد

 

می خونه تو کنج قفس شاید تسخیر لبخند تو پیدا شد

 

کعبه نشین ارزو هاتم گوشم پر از ناقوص حرفاته

 

با هر نگاهت غرق غم میشم دریایی از غم برق چشماته

 

دستام اگر از دسته تو دوره اما دلم با تو تپش داره

 

با هر تپش نجوایی مایوسی از با تو بودن رو لبش داره

 

می خونه از تو بی صدا  سرد از از اون روزی که تنها شد

 

می خونه تو کنج قفس شاید تسخیر لبخند تو پیدا شد






تاریخ : سه شنبه 90/4/21 | 12:10 صبح | نویسنده : م- غ | نظرات ()

باز تنهای تنها گوشه ی کلبه ی تاریکم
زانوی غم بغل کردم و می گریم
و تو نیستی باز در کنارم، دست هایت کجاست؟
آن دست های مهربانت کجاست تا اشک های بی کسی ام
را عاشقانه پاک کند ، کجاست تا وجود تنهایم را امنیت بخشد؟
چشمانت کجاست؟ تا با آن شعله های گرمش سرمای زمستان غم را نابود کند
محتاجم به تو! می دانی؟ دست هایم بی دست تو چه کنند؟ مگر نمی گفتی تو
فاصله بین انگشتان انسان را خدا گذاشته تا با انگشتان یک عاشق پر شود
پس دستهایم تنهاست! می دانی؟ در دنیای تنهاییم چه کنم؟
بی تو!! بی پناه!! چه کنم؟
در این شهر پر از ظالم که عاشق می کشند بی تو چه کنم؟
از تو تنها آوای امنت را سرمایه دارم!آه ای روزگار بی رحم
آوای عشقم را نگیر از من! دلیل زنده بودنم را جدا نکن از من!
به یادم باش تنها سر پناهم! بگذار قاصدک ها برایم پیغام بیاورند
مرا یاد میکنی هر دم! به یادم باش ...






تاریخ : سه شنبه 90/4/21 | 12:7 صبح | نویسنده : م- غ | نظرات ()

یه سؤال عاشقونه بگه هر کسی می دونه
اونکه دادم دل و دستش چرا دل به من نمی ده
چه قدر دعا کنم من خدارو صدا کنم من
دست من به آسمونه نیمه شب دمه سپیده
گفتم از عشق تو می خوام سر بذارم به بیابون
گفت تو عاقل تر از اینی این کارا از تو بعیده
التماس کردم که یک شب لااقل بیا تو خوابم
گفت که هذیون و تموم کن انگاری تبت شدیده
گفتم آرزو دارم تو مال من بشی یه روزی
گفت تو این دنیای بی رحم کی به آرزوش رسیده؟
اونی رو که دوست نداری دنبالت میاد تا آخر
اونی که دنبالشی تو چرا دائم نا پدیده
تو از اون روزی که رفتی دل من دیوونه تر شد
رنگ من که هیچی زیبا رنگ آسمون پریده
سرنوشت گریه نداره خودت این و گفتی اما
تو دل من نمی دونم چرا باز یه کم امیده
تو من و گذاشتی رفتی اما می خوام بنویسم
چه قدر واسم عزیزه اونکه از من دل بریده






تاریخ : سه شنبه 90/4/21 | 12:6 صبح | نویسنده : م- غ | نظرات ()

بگذار بمیرم ....

 

 

تا دربهشت جاویدان آغوشت ? به دیدارت     شتابم

 

مرا که اسیر این جهان مه آلود گشته ام

 

بگذار بسوزم و بسازم

 

با تیری که سینه ام را دو نیم کرده و با     شهر ویرانی

 

که با ذوق بنا نهاده شده     ...

 

بگذار بگیرم

 

بر سر گور لحظه هایی که همه دربی تو بودن     گذشت

 

بگذار ببندم

 

چشمانی را که هرگز به نگاهت ره     نیافت

 

بگذار بگذرم

 

از هر چه خوشی ست ? سهم من از این دیار ? تنهایی و

 

اشک و حسرت است ...

 

 

قسم به نگاهت !

 

قسم به لحظه های با تو بودن ...!

 

قسم به آوارگی دل پریشانم ... !

 

 

 






تاریخ : سه شنبه 90/4/21 | 12:5 صبح | نویسنده : م- غ | نظرات ()

 

 

قاصدک  غم دارم غم آوارگی ودر به دری 

غم تنهای و خون جگری 

قاصدک  وای به من.. همه از خویش مرا می رانند...

  همه دیوانه و دیوانه ترم می خوانند...

مادر من غم هاست  مهدو گهواره ی من ماتم هاست...

قاصدک  دریابم روح من عصیان زده و طوفانیست آسمان نگهم بارانیست

 قاصدک  غم دارم  غم به اندازه سنگینی عالم دارم...

قاصدک  غم دارم غم من صـحـراهاست...

 افق تیره ی او ناپیداست

 قاصدک   دیگر از این  پس ...منم و تنهایی

 و به تنهایی خود در هوس عسیایی

وبه عسیایی خود منتظر معجزه ی غوغایی

قاصدک  حال گریزش دارم  می گریزم به جهانی که در ان پستی نیست...

 پستی و سستی و بد مستی نیست...

 می گریزم به جهانی که مرا ناپیداست...

 شاید آن نیز فقط یک رویاست...






تاریخ : سه شنبه 90/4/21 | 12:4 صبح | نویسنده : م- غ | نظرات ()








تاریخ : سه شنبه 90/4/21 | 12:1 صبح | نویسنده : م- غ | نظرات ()






تاریخ : دوشنبه 90/4/20 | 11:6 عصر | نویسنده : م- غ | نظرات ()
       

.: Weblog Themes By BlackSkin :.