منوهمین حالانوازش کن که این فرصت نره ازدست
شایداین آخرین باره که این احساس خوب هست
منوحالانوازش کن,همین حالاکه تب کردم
اگه لمسم کنی شایدبه دنیای توبرگردم
هنوزم میشه عاشق بود
توباشی کارسختی نیست
بدون مرزبامن باش
اگرچه دیگه وقتی نیست
نبینم این دم رفتن توچشمات غصه میشینه
تمام اشگاتومیبوسم
میدونم قسمتم اینه
توازچشمای من خوندی که ازاین زندگی سیرم
کنارت انقدآرومم که ازمرگ هم نمیترسم
تنم سرده ولی انگارتودست توآتیشه
خودت پلکامومیبندی واین قصه تموم میشه
هنوزم میشه عاشق بود
توباشی کارسختی نیست
بدون مرزبامن باش
اگرچه دیگه وقتی نیست
کی اشکاتوپاک میکنه شباکه غصه داری
دست روموهات کی میکشه وقتی منونداری
شونه کی مرهم هق هقت میشه دوباره
ازکی بهونه میگیری شبای بی ستاره
برگ ریزونای پاییزکی چشم به راهت نشسته
ازجلوپات جمع میکنه برگای زردوخسته
کی منتظرمیمونه حتی شبای یلدا
تاخنده رولبات بیادشب برسه به فردا
کی ازسرودبارون غصه برات میسازه
ازعاشقی میخونه وقتیکه راه درازه
کی ازستاره بارون چشماشوهم میذاره
نکنه ستاره ای بیادیادتورونیاره
کی اشکاتوپاک میکنه شباکه غصه داری
دست روموهات کی میکشه وقتی منونداری