نمیدانم دوست داشتن چیست! اما میدانم که این روزها، بیش از هر زمان دیگری، حس میکنم که به تو نزدیکم و با تو احساسی مشترک دارم.
نمیدانم دوست داشتن چیست! اما میدانم که هنگامی که غمی در دل داری، من نیز غمگینم و زمانی که شادی، از شادی تو شاد و خوشحالم.
نمیدانم دوست داشتن چیست! اما میدانم که دلم میخواهد همیشه شاد باشی، لبخند بزنی و از حس خوب رضایت و شادمانی، لبریز شوی.
نمیدانم دوست داشتن چیست! اما گاهی احساس میکنم که به حضور و وجود تو، سخت محتاجم و برای بودن تو، احساس دلتنگی میکنم.
نمیدانم دوست داشتن چیست! اما میدانم که همواره، همهی خوبیها را برایت آرزو دارم و میخواهم که هیچ بدی و اندوهی به تو نزدیک نشود.
نمیدانم دوست داشتن چیست! اما انگار به شنیدن صدایت عادت کردهام و بعد از گفتوگو با تو، حسی از سبکی و آرامش مییابم.
نمیدانم دوست داشتن چیست! اما میدانم که برای وجود تو، برای احساسات و عقاید تو، برای آن چه نزد تو محترم است، احترام قائلم.
نمیدانم دوست داشتن چیست! اما میدانم که دلگیر شدن از تو را بلد نیستم و میخواهم که تو نیز از من، دلگیر و ناخرسند نباشی.
نمیدانم دوست داشتن چیست! اما میدانم که هر بار نشانهای از تو میبینم، تصویر تو در پیش چشمانم نقش میبندد.
نمیدانم دوست داشتن چیست! اما گذشت لحظههایی که برای دیدن تو در انتظار به سر میبرم، برایم دشوار است.
نمیدانم دوست داشتن چیست! اما حس میکنم که با تو میشود حرف زد، از تو میشود شنید و با تو میتوان، زندگی را فهمید.
نمیدانم دوست داشتن چیست! اما میدانم که میشود، خوبیها را در وجود تو کشف و پیدا کرد و از بودن این خوبیها در وجود تو، خشنود و خوشحال بود.
نمیدانم دوست داشتن چیست! اما میدانم که اگر آرزویی هست، با تو خوبتر است، اگر سفری هست، با تو خوشتر است، اگر سخنی هست، با تو دلنشینتر است، اگر دشواریای هست، با تو آسانتر است، اگر سکوتی هست، با تو خوشایندتر است، اگر اندوهی هست، با تو سبکتر است، اگر خیالی هست، با تو شیرینتر است و اگر امیدی هست، با تو پر رنگتر است.....
نمیدانم دوست داشتن چیست! اما یک نفر گفت: « این احساسی که نسبت به او داری، یعنی این که دوستش داری...»
و من نمیدانم، آیا او واقعاً درست میگوید، یا من دوست داشتن را هنوز نشناختهام......؟!!!!
درباره وب
به من گفتی که دل دریا کن ای دوست همه دریا از آن ما کن ای دوست دلم دریا شد و دادم به دستت مکش دریا به خون پروا کن ای دوست مکش دریا به خون پروا کن ای دوست کنار چشمه ای بودیم در خواب تو با جامی ربودی ماه از آب چو نوشیدیم از آن جام گوارا تو نیلوفر شدی من اشک مهتاب تو نیلوفر شدی من اشک مهتاب تن بیشه پر از مهتاب امشب پلنگ کوه ها درخواب امشب به عاشقی دلی سامون گرفته دل من در تنم بی تابه امشب دل من در تنم بی تابه امشب تو نیلوفر شدی من اشک مهتاب تو نیلوفر شدی من اشک مهتاب تن بیشه پر از مهتاب امشب پلنگ کوه ها درخواب امشب به عاشقی دلی سامون گرفته دل من در تنم بی تابه امشب دل من در تنم بی تابه امشب
جستوجو
ویژه مدیریت وب
نویسندگان عشقولانه
لینک دوستان
برچسبها عشقولانه
منامن بهشت ژنهان (1)
حامیان بلک اسکین
تاریخ : دوشنبه 90/2/26 | 12:38 صبح | نویسنده : م- غ | نظرات ()
آخرین مطالب
آی پی شما
ساعت
بینندگان عمومی
پیوندهای روزانه
آرشیو مطالب
حامیان بلک اسکین
امکانات وب
بازدید امروز: 11
بازدید دیروز: 10
کل بازدیدها: 568914