لبخند مهربان تو جا در تنم دمید
فریاد حاجتم چو برون آمد از گلو
دست نوازش تو به فریاد من رسید
نمیتوانم کلامی در مورد اش بنویسم و عاجزم
فقد از خداوند میخواهم که
خـدایا بالاتر از بهشت هم داری..؟
برای زیر پای مــــــــادرم می خواهم
روز مادر مبارک
مادر نمــای قــدرت دنیـــای خلقـــت است
مادر به مـا ز ایــزد یکتــا فضیـــلت است
فـردوس را بــــه زیر قدمهـــاش مانده رب
کـو را مقــام، بعــد خـــدا در عبـادت است
مادر خوبم ، روزت مبارک
به تو سلام می کنم، تا خانه عروجم با دعای تو بنا شود
و دلم در آسمان آبی مهرت رها شود
روزت خجسته، لبانت پر ز خنده و دلت شاداب و سرزنده باد . . .
مادر ، تکواژهایست زیبا
مادر ، عین زیباییست و البته که زیباتر از زیبایی چیزی نیست
قلب بزرگ خدا در سینهی مادران میتپد
مادر ، دستی بر گهواره دارد و دستی در دست خدا
آنگاه که مادر، گهواره را تکان میدهد
مادر قسم بجان عزیز ات که هیج گاه
یاد شکوه مند تو از دل نمی رود
تا دامن کفن نکشم زیر پای خاک
نقشی تو هم دمی ز مقابل نمی رود
تقدیم به آنی که بهشت زیر پایش
که مهریش تا ابد در دلم جای دارد
تو بهترین گل ، میان شهر گلهایی
تو رنک آفتابی ، شب که می رسد
مسل ستاره گوییا مهتابی ، مادر خوبم
روزت مبارک
مادر ای معنی ایثار تو گل باغ خدایی
توی روزگار غربت با غم دل آشنایی
مینویسم از سر خط ای معنی بودن
منیویسم تا همیشه توی لایق ستودن
خدایا هرکه هستم هرچه هستم
به یک لحظه فدای مادرم کـــــــــن
خدا از خاک عشق تو رو سرشته
فـرســتـاده از آســمـون فـرشته
تـا در آغــوش امـن خـود بـگـیـرم
کـه ایـن یـک ذره جا مثـل بهشته
مادر زشیره ی دادی تــــــو شیـــر مــــــــادر
در پـــای نــو جوانت گشتی تـــو پیـر مــــادر
کانون زندگـــانی گـــــرم از محبت تـــــوست
آغوش گــــرم خـــود، از مـــا مگیـر مـــــادر
کیست مادر؟ بانی بنیاد ما
قلب او سرچشمه امید هاست
سینه او مشرق خورشیدهاست
مادر ای والاترین رویا ی عشق
مادر ای دلوا پس فردای عشق
مادر ای غمخوار بی همتا ی من
اولین و آخرین معنای عشق
زیباترین کلمه برلب های بشریت کلمه«مادر» وزیبا ترین آوا،
آوای«مادرم» است.این کلمه آکنده از عشق و امید است،
کلمه شیرین و مهر انگیز که از اعماق قلب بر می خیزد
وزیبائی است.مادر همه چیز ماست
مادر آن روح جاودانی است که
لبریز از عشق و
زیبائی است
زنم از دیده بر دل روی مادر
منم مست کمان ابــروی مادر
گل از خجلت نقابی بر رخش زد
چو آمد عطر مشکین بــوی مادر
تو نمایانگر الطاف خدایی مادر
مروه و حج و صفایی مادر
زیر پای تو بهشت است بهشت
باز هم طفل توام ،هرچه کردم ، چه زیبا و چه زشت
مادر تابلوی آفریدگار است . تار و پود روح مادر را از مهربانی بافته اند.
عشق مادر هدیه بزرگ خدا به انسان. پس قدر این هدیه بزرگو ار را بدانیم .
هر لحظه در برابر من اشک ریختی
از چشم پر ملال تو خواندم شکایتی
بیچاره من، که به همه ی اشکهای تو
هرگز نداشت راه گناهم نهایتی
مادر ، تکواژهایست زیبا
مادر ، عین زیباییست و البته که زیباتر از زیبایی چیزی نیست
قلب بزرگ خدا در سینهی مادران میتپد
مادر ، دستی بر گهواره دارد و دستی در دست خدا
آنگاه که مادر، گهواره را تکان میدهد
زیباترین خطاب “مادر جان” است
“مادر” واژه ایست سرشار از امید و عشق
واژه ای شیرین و مهربان که از ژرفای جان بر می آید
روزت مبارک مادر . . .
میلاد فرخنده و با سعادت اسوه تمام عیار مکارم و قله رفیع فضائل
صدیقه کبری ، حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)
هفته ی بزرگداشت مقام زن و روز مادر
را به همه مادران تبریک و تهنیت میگوئیم . . .
زن هستی ساز و نظم ده و مهر گستر است ، سـرچشمه محبت و الطاف داور است
بهر صفا و لطف خدا عشق مظهر است ، بعد از خدا به سجده بود زآنکه مادر است . . .
به یاد می آورم لحظه های فراز را که :
صدای او اعتبارم می بخشید
و لحظه های نشیب را که اعتمادم
به یاد می آورم افرای افراشته ای را ، به یاد می آورم مادرم را . . .
هر زنی دو مرد را دوست دارد !
یکی ساخته تخیلات اوست ، و دیگری هنوز به دنیا نیامده !
بیشتر مردان موفقیتشان را مدیون زن اولشان هستند
و زن دومشان را مدیون موفقیتشان !!!
آسودگی از محن ندارد مادر ، آسایش جان و تن ندارد مادر ،
دارد غم و اندوه جگر گوشه خویش ، ورنه غم خویشتن ندارد مادر . . .
مادرم هستی من ز هستی توست تا هستم و هستی دارمت دوست . . .
روز زن بهانه ای است برای تشکر از شما و من خیلی دوستتون دارم
و حاضرم همه دنیامو دو دستی تقدیمتون کنم . . .
وقتی محبتت را با همه وجودت به من تقدیم کردی و مرا شرمنده الطاف کریمانه ات کردی و
دل قشنگت را مالامال از عشق به من کردی بار دلدادگی را سخت بر دلم نهادی و امانت
عشق را در وجودم نهادی و عهد کردم که تکیه گاهت در همه لحظاتت باشم. روز ولادت
حضرت زهرا را به شما همسر عزیز و مهربانم پیشاپیش تبریک میگویم . . .
ای مادر عزیز که جانم فدای تو
قربان مهربانی و لطف و صفای تو
تولد مظهر خلقت مبارک باد . . .
و خداوند زن را نمک زندگی آفرید تا مرد را از گندیدگی نجات دهد !
روز زن مبارک !
چه گویم در مقام تو , تو ای روح اهورایی , تو نور چشم خورشیدی
تو زهرایی , تو زهرایی . . .
همسرم عزیزم ، روز زن فرصتی برای ابراز عشق من به توست
و من با همه توانم صمیمانه تو را میبوسم و دوستت میدارم . . .
بنام آنکه شادی وخوشبختی را آفرید به آسمان گفتم قشنگترین جمله را بگو تا برای
عزیزترین کسم بنویسم : گفت بنویس دوست دارم بی نهایت باصداقت تا قیامت تقدیم به
همسرعزیزم به مناسبت سالروز میلاد حضرت صدیقه کبری فاطمه زهرا (ع) و روز زن . . .
سالروز میلاد خجسته فاطمه زهرا (س) سرور بانوان جهان، عطای خداوند سبحان، کوثر
قرآن، همتای امیر مومنان و الگوی بی بدیل تمام جهانیان بر همه زنان عالم مبارک باد . . .
در نگاه پر فروغت در آماقه سوکوتت تنها محبت را میبینم مهر تو در زره زره ی وجودم رخنه
کرده و حال به زیبا ترین و مقدس ترین واژه یعنی مادر قسم می خورم که دوستت دارم
مادر عزیزم روزت مبارک . . .
مادر، ای لطیف ترین گل بوستان هستی، ای باغبان هستی من، گاهِ روییدنم باران
مهربانی بودی که به آرامی سیرابم کند. گاهِ پروریدنم آغوشی گرم که بالنده ام سازد.
روزت مبارک مادر خوبم . . .
مادر ای لطیف ترین گل بوستان هستی ، تو شگفتی خلقتی
تو لبریز عظمتی ، تو را دوست دارم و می ستایمت .
دست بر دعا بر می دارم و از خدای یگانه برایت برکت , رحمت و عزت می طلبم . . .
مژده به آقایان : پژو 405 بدون ایر بگ – بدون کمربندایمنی – آماده آتش سوزی بدون دلیل
دوگانه سوز و آماده انفجار- بهترین هدیه برای همسر دلبندتان در روز زن !!!
دوست دارم همیشه همرنگ صداقت باشی .
روزت مبارک همسر عزیزم . تنها تکیه گاه منی دوستت دارم . . .
همسرم روزت را تبریک گفته و هزاران هزار شاخه ی روز صورتی را به همراه تمام عشق که
موجودیم است تقدیمت می کنم قربونت برم بدون که همیشه دوست داشتم دارم و
خواهم داشت . . .
همسر عزیزم زن زندگی من بدان همیشه و در هر شرایط دوستت دارم. عاشقانت همه
نامی و نشانی دارند آنکه در عشق تو بی نام و نشان است منم.
روزت مبارک عزیزم . . .
السلام ای درخت نور بر تنت همیشه رخت نور
ای الهه ی وفا و عشق ای تو خوبی و صفا و عشق
پاکی از وجود پاک توست عشق قلب سینه چاک توست . . .
ولادت ام الائمه ، حضرت فاطمه ، بر شما و بر همه ، مبارک باد . . .
سرای احمد امشب رشک طور است / زمین و آسمان غرق سرور است
نهد پا در جهان دخت محمد-ص / به راهش از جهان گلریز حور است . . .
دوش از سرور غیبم / بر گوش دل ندا شد
گفتا زجای برخیز، / عالم پر از صفا شد
ظاهر فروغ زهرا-س / از بیت مصطفی شد . . .
میلاد دختر نبوت ، همسر ولایت ، مادر امامت ، برشما مبارک باد . . .
عالم شده معطر از گلشن خدیجه / خندد گل محمد در دامن خدیجه
آنان که دیده بستند از خدمت خدیجه / کی می توان ببینند این عزت خدیجه . . .
هدیه به پیشگاه این مادر و فرزند نورانی ، صلوات . . .
باز از چمن داور، یک غنچه نمایان شد / از یمن قدوم او عالم همه بستان شد
برخیز نما شادی، ایام سرور آمد / چون باز دری بر خلق از روضه ی رضوان شد . . .
زهرا که از فروغش عالم ضیا گرفته / دین نبی ز فیضش نشو و نما گرفته
مریم زمکتب او درس حیا گرفته / جشنی به عرش اعلی بهرش خدا گرفته . . .
مادر خوبم :
به تو سلام می کنم، تا خانه عروجم با دعای تو بنا شود
و دلم در آسمان آبی مهرت رها شود
روزت خجسته، لبانت پر ز خنده و دلت شاداب و سرزنده باد . . .
با دادن یک هدیه خود را یک سال بیمه بدنه و اعصاب کنید
به بهشت نمیروم اگر تو آنجا نباشی مادر روزت مبارک
در زیباترین واژه بر لبان آدمی واژه مادر است.زیباترین خطاب مادرجان است.
مادر واژه ایست سرشار از امید و عشق.واژه ای شیرین و مهربان که از ژرفای جان بر می آید. روزت مبارک مادر
زن هستی ساز. نظم ده و مهر گستر است سرچشمه ی محبت و الطاف داور است بهر صفا ولطف خدا
به یاد می اورم لحظه های فراز را که با صدای او اعتبارم می بخشید و لحظه های نشیب را که اعتمادم
به یاد می آورم افرادی افراشته ای را به یاد می اورم مادرم را . . .
آسودگی از محن ندارد مادر.آسایش جان و تن ندارد مادر.دارد غم و اندوه جگر گوشه خویش ورنه غم خویشتن ندارد مادر
مادر ای معنی ایثار تو گل باغ خدایی
توی روزگار غربت با غم دل آشنایی
مینویسم از سرخط مادر ای معنی بودن
مینویسم تا همیشه توئی لایق ستودن
آسمانی پر از ستاره?دشتی پراز گل?
تقدیم به آنی که بهشت زیر پایش جای دارد
به مادرم
که مهرش تا ابد در دلم جای دارد.
تو بهترین گل، میان شهر گلهایی تو رنگ آفتابی،
شب که میرسد?مثل ستاره?
کویا مهتابی
مادر خوبم?روزت مبارک
روز زن مبارک باد...
با دادن یک هدیه خود را یک سال بیمه بدنه و اعصاب کنید
مادرجون دسته گلی تقدیم تو،به شرط اونکه تو خودت گل باشی و من خاک زیر پات
مادر:
کاشکی می شد بهت بگم
چقدر صدات و دوست دارم
هات و دوست دارم لالایی
بغض صدات و دوست دارم
شد جهان پرشور و غوغا
صفحه ی گیتی مصفا
بیت احمد طورسینا
پا نهد زهـــرا به دنیا
ننه جون خیلی آقایی.... از ته دل دوستتتتتتت دارم!!!
تبریک روز مادر متن مادر روزت مبارک دوستت دارم مبارک باد
در زیباترین واژه بر لبان آدمی واژه مادر است. زیباترین خطاب مادر جان است.
مادر واژه ایست سرشار از امید و عشق. واژه ای شیرین و مهربان که از ژرفای جان بر می آید. روزت مبارک مادر
زن هستی ساز و نظم ده و مهر گستر است ســـرچشمهء محبت و الطاف داور است بهر صفا و لطف خـــدا عشق مظهر است بعد از خـدا به سجده بوَد زآنکه مادر است
به یاد می آورم لحظه های فراز را که صدای او اعتبارم می بخشید و لحظه های نشیب را که اعتمادم به یاد می آورم افرای افراشته ای را به یاد می آورم مادرم را ...
آسودگی از محن ندارد مادر. آسایش جان و تن ندارد مادر .دارد غم و اندوه جگر گوشه خویش ورنه غم خویشتن ندارد مادر
مادر ای لطیف ترین گل بوستان هستی
تو شگفتی خلقتی
تو لبریز عظمتی
تو را دوست دارم و می ستایمت!
دست بر دعا بر می دارم و از خدای یگانه برایت برکت,رحمت و عزت می طلبم.
مادرای معنی ایثار تو گل باغ خدایی
توی روزگار غربت با غم دل آشنایی
مینویسم ازسرخط مادر ای معنی بودن
مینویسم تا همیشه توئی لایق ستودن
آسمانی پر از ستاره، دشتی پر از گل،
تقدیم به آنی که بهشت زیر پایش جا دارد
به مادرم...
که مهرش تا ابد در دلم جای دارد.
تو بهترین گل، میان شهر گلهایی
تو رنگ آفتابی،
شب که می رسد، مثل ستاره،
گوئیا مهتابی
مادر خوبم، روزت مبارک
می دونی فرق روز پدر با روز مادر چیه ؟روز مادر طلا فروشی ها شلوغ می شه . اما روز پدر جوراب فروشی ها .حالا می دونی شباهتشون چیه ؟ پول هر دو از جیب بابا می ره !!!
شد جهان پرشور و غوغا
صفحه ی گیتی مصفا
بیت احمد طور سینا
پا نهد زهـــرا به دنیا
درزیباترین واژه بر لبان آدمی واژه مادر است. زیباترین خطاب مادر جان است. مادر واژه ایست سرشار از امید و عشق. واژه ای شیرین و مهربان که از ژرفای جان بر می آید. روزت مبارک مادر
زن هستی ساز و نظم ده و مهر گستر است سرچشمهء محبت و الطاف داور است بهر صفا و لطف خدا عشق مظهر است بعد از خدا به سجده بوَد زآنکه مادر است
آسودگی از محن ندارد مادر آسایش جان و تن ندارد مادر دارد غم و اندوه جگر گوشه خویش ورنه غم خویشتن ندارد مادر
فاطمه یعنی شرف،یعنی حجاب, فاطمه فخر زنان، روز حساب
فاطمه یعنی رضای کردگار
شاهکار خلقت پروردگار.
روز زن مبارک باد...
با دادن یک هدیه خود را یک سال بیمه بدنه و اعصاب کنید!
دو موجود هستی گرامی تر است
یکی میهن و دیگرش مادر است
ستایش کنم زن که او مادر است
که مادر سزاوار زیب و زر است
تو ای مادر من نوای میهن من
کنم خواب در اغوشت ای سرور من
مادر:
کاشکی می شد بهت بگم؛
چقدر صدات و دوست دارم
لالایی هات و دوست دارم؛
بغض صدات و دوست دارم
بیستم ماه جمادی
این ندا دادی منادی
آمده هنگام شادی
فاطمه از مام زادی
میلاد سرور بانوان جهان
و مادر تمام شیعیان بر شما و تمام ایرانیان مبارک باد.
....................عشق...................... عشق عشق .......................................................یعنی خلوت و راز و نیاز ...................................عشق..........................................
عشق یعنی..........................................محبت و سوز و گداز
عشق یعنی ........................سوز بی ماوای ساز
عشق یعنی ....نغمه ای از روی ناز
عشق یعنی .............................................................کوی ایمان و امید
عشق یعنی ...................................... یک بغل یاس سپید
عشق یعنی ......................... یک ترنم از یه یار
عشق یعنی ..... سبزی باغ و بهار
عشق یعنی ........................................................... لحظه دیدار یار
عشق یعنی............................................ انتهای انتظار
عشق یعنی........................ وعده بوس و کنار
عشق یعنی یک تبسم بر لب زیبای یار
عشق یعنی ....................................................... حس نرم اطلسی
عشق یعنی...................................... با خدا در بی کسی
عشق یعنی......................... همکلام بی صدا
عشق یعنی.........بی نهایت تا خدا
عشق یعنی ........................................................... انتظار و انتظار
عشق یعنی .................................... هر چه بینی کس یار
عشق یعنی................... شب نخفتن تا سحر
عشق یعنی .... سجده ها با چشم تر
عشق یعنی ....................................................... دیده بر در دوختن
عشق یعنی .....................................از فراقش سوختن
عشق یعنی ..................... سر به در اویختن
عشق یعنی.... اشک حسرت ریختن
عشق یعنی ..................................................... لحظه های ناب ناب
عشق یعنی ........................................لحظه های التهاب
عشق یعنی ............................ بنده فرمان شدن
عشق یعنی ............تا ابد رسوا شدن
عشق یعنی ............................................ گم شدن در کوی دوست
عشق یعنی ............................. هر چه در دل آرزوست
چو بغضی کهنه در غربت اسیرم چو آهی کز صدای خفته سیرم من اینجا مانده ام تنها خدایا همین روزاس که در غربت بمیرم ببین اینجا پرنده رو زمینه یه عمره خواب ِ پرواز و می بینه در اینجا پشت ِ هر آهوی معصوم ببین گرگی نشسته در کمینه!! در اینجا باید از خوبان جدا بود مث ِ شبنم غریوی بی صدا بود !! در اینجا زندگی تلخه خدایا چقد سخته غریبی آشنا بود !! در اینجا قلب صاف و صادقی نیست میان گریه هاشان هق هقی نیست ! در این دنیای تلخ بی مروت دریغا ای دریغا ، عاشقی نیست
در باد می وزی که پریشان ترم کنی ابری شدم ، نخواه که باران ترم کنی احرام بسته بودمت از ابتدای عشق می خواستی چقدر مسلمان ترم کنی؟ هی سنگ می زنی که دلم دورتر شود اصلا بعید نیست که شیطان ترم کنی در هر رگم نیاز تو تزریق میشود در هر رگم... همیشه که بی جان ترم کنی تو التهاب یک هیجانی عجیب نیست! از اینکه پیش آمده ویران ترم کنی من گیج حرف عقربه هایی که میدوند تو تیک .. تیک .. تیک .. که حیران ترم کنی!
- امان از دست نگاه هوس آلود که مرا شرمنده و بدبخت کرد و کاش با همسر قبلی برادرم ازدواج نمی کردم تا …. .
6 سال قبل روزی که برای اولین بار خواهرزن برادرم را دیدم با یک نگاه عاشقانه شیفته اش شدم و مثل دیوانه ها ، بی طاقت و عجول به برادرم گفتم: هر طور شده ما باید با هم باجناق بشویم و … !
علیرضا با شنیدن این حرف ،لبخندی زد و گفت: پسر، تو هنوز دهانت بوی شیر می دهد. چرا این قدر عجله داری ؟
صبر کن برایت کار و باری دست و پا کنم بعد هم خودم زیر پر و بالت را می گیرم تا بتوانی روی پای خودتابایستی و با هم دختر مورد علاقه ات نیز ازدواج خواهی کرد.
او بااین حرف ها مرا آرام کرد و چون همسرش نیز از علاقه من نسبت به خواهرش اطلاع داشت رابطه صمیمانه تری با هم برقرار کردیم .
مرد جوان آهی کشید و افزود:من بیشتر اوقات به خانه علیرضا می رفتم و با هماهنگی که منیره با خواهرش داشت او نیز به آن جا می آمد و ما با هم به راحتی گفتگو می کردیم.
برادرم اطلاع داشت که به خانه اش می روم اما از موضوع حضور خواهر زنش در آن جا بی اطلاع بود تا این که یک روز به طور سرزده به خانه آمد و اتفاقا همسر برادرم نیز برای خرید بیرون رفت بود و من با خواهر همسرش تنها بودم.
علیرضا که آدم معتقدی است از این بابت خیلی ناراحت شد و گفت: داداش جان، تو و سیما نامحرم هستید و درست نیست که درمکانی خلوت با هم باشید ضمن این که من به تو قول داده ام تا جایی که ازدستم بر بیاید کمکت خواهم کرد .
البته این را هم بگویم من از منیره و خانواده اش رضایت چندانی ندارم چون آنها خانواده با حیایی نیستند و از نظر حجاب و اعتقادی همین الان هم با همسرم اختلاف پیدا کرده ام. پس تو می توانی با مشورت و تفکر منطقی ، همسر مناسب تری برای خودت پیدا کنی.
آن روز با شرمندگی از علیرضا خداحافظی کردم و به خانه خودمان رفتم اما متاسفانه قصه دیدار من و سیما با اصرار همسر برادرم به طور کاملا مخفیانه ادامه پیدا کرد.
اسیر هوس های پلید شدم:
علیرضا که بعد از مرگ پدرم حکم سرپرست وبزرگتر خانواده ما را داشت با گذشت از سهم ارث و همچنین فروش خودروی سواری خود ،برایم مغازه آبرومندی دست و پا کرد و من با غرورو سربلندی جلوی دوستان و آشنایان مشغول کار شدم .
با این که بیشتر اوقات درمحل کارم بودم کمتر فرصت می کردم به دیدن سیما بروم و منیره از این موضوع شاکی شده بود.
همسر برادرم یک روزبه مغازه ام آمد و گفت: نقشه ای دارم که طبق آن تو و سیما هر روز می توانید همین جا همدیگر را ببینید.
اوبا این بهانه که توی خانه حوصله اش سر می رود از برادرم خواست تا در مغازه ام مشغول کار شود و علیرضا هم قبول کرد .
به این ترتیب بود که با منیره همکار شدم و خواهرش نیز هر روز به دیدن ما می آمد . حدود دو ماه گذشت و من متوجه شدم که علیرضا و منیره سر مسائل اعتقادی و نوع پوشش و حجاب ،دچار اختلافات جدی شده اند و با هم بگو مگو دارند.
برادرم می گفت همسرش با پسر جوانی که از قبل به هم علاقمند بوده اند ارتباط پنهانی دارد و کار آنها در کمتر از چند ماه به قهر و جدایی عاطفی رسید .
درمدتی که منیره به خانه پدرش رفته بود تنها رابط او و برادرم من بودم و متاسفانه این زن خیانت کاربا نگاهی شیطانی ، کم کم روی احساساتم پا گذاشت و با تعریف و تمجید هایی که از من می کرد می گفت: کاش به جای این که با علیرضا ازدواج کنم زن تو می شدم و … !
منیره با این حرف ها و بازی چشمانش مرا فریب داد و تا به خودم آمدم متوجه شدم اسیر هوس های پلیدم شده ام.
یک سال گذشت و علیر ضا که حتی با پادرمیانی ریش سفید های فامیل هم راهی برای نجات زندگی اش پیدا نکرده بود به طور توافقی از همسرش جدا شد .
او حتی برای پرداخت مهریه همسرش آپارتمان کوچکی که با هزار بدبختی خریده بود را به منیره داد و درست در روزهایی که برادرم نیاز به یک پشتوانه عاطفی و احساسی عمیق داشت من به عنوان کسی که جبران سال ها محبت و دوستی بی ریا و پدرانه علیرضا را همراه با از خودگذشتگی او برای راه اندازی مغازه ام ، مدیون این مرد بزرگ بودم فریب دو چشم شیطانی همسرش را خوردم و فریفته نگاهی شدم که نگاهم را برای همیشه به زمین دوخته است و رو ندارم سرم را بالا بیاورم.
در این لحظه صدای هق هق گریه مرد جوان در فضای اتاق مرکز مشاوره پلیس خرسان رضوی پیچید و او چند دقیقه ای سرش را روی میزگذاشت و صورتش را بین دستانش پنهان کرد تا راحت تر بتواند عقده دلش را خالی کند.
ازدواج من و منیره ، کمر برادرم را شکست
پس از آن که علیرضا همسرش را طلاق داد سر خودش را با کتاب و مطالعه سرگرم کرد و تصمیم گرفت به طور ضمن خدمت ادامه تحصیل بدهد.
من هم دلم خیلی برای او می سوخت و با خواهر همسرش قطع ارتباط کردم .
اما هنوز یک ماه نگذشته بود که متوجه شدم منیره با عبور از جلوی مغازه ام مرا زیر نظر دارد .
یک روز با احساس بدی که نسبت به او پیدا کرده بودم از مغازه بیرون آمدم تا با چند حرف رکیک، خجالتش بدهم و همین کار راهم کردم.
منیره با شنیدن حرف هایم به گریه افتاد و داخل مغازه ام آمد. او در حالی که به چشمانم زل زده بود کمی درد دل کرد .
هر چه سرم را پایین انداختم تا به چشم هایش نگاه نکنم نتوانستم اسب سرکش هوس های پلیدم را کنترل کنم .متاسفانه آن روز،یکی دو ساعت با منیره صحبت کردم .
او بیشتر از این که با سخنانش مرا تحت تاثیر حرف هایش قرار دهد بانگاه تحریک کننده اش فریبم دادو عقل و منطق را زیر پا گذاشتم .
از آن روز به بعد رابطه عاطفی من و منیره عمیق شد تا جایی که پس از گذشت حدود شش ماه با هم قرار ازدواج گذاشتیم و من بدون رضایت خانواده ام کت و شلوار دامادی پوشیدم و او را به عقد خودم در آوردم.
ازدواج من و منیره ، کمر علیرضا را شکست و او انتقالی گرفت و همراه مادر پیرم از شهر خودمان به تهران رفت .
من نیز با خانه ای که برادرم به عنوان مهریه به منیره داده بود و مغازه ای که با کمک او راه انداخته بودم زندگی نکبت باری را آغاز کردم اما این پیوند شوم در لجنزار فساد و خیانت از هم گسست و در مدت کوتاهی فهمیدم چه حماقت و اشتباه بزرگی کرده ام.
منیره با مردی غریبه ارتباط مخفیانه داشت و با اطلاع از این موضوع نتوانستم خودم را کنترل کنم و تا جایی که می توانستم او را کتک زدم و با چاقو زخمی اش کردم.
او که در یک قدمی مرگ قرار داشت با تلاش پزشکان ، جان سالم به در بردو از من شکایت کرد.
به این ترتیب بود که پشت میله های زندان افتادم و او حتی تقاضای طلاق داد و مهریه اش را به اجرا گذاشت .
مرد جوان افزود:موضوع دستگیری من از طریق عمویم به گوش علیرضا و مادرم رسید و آنها بی تاب و بیقرار به کمکم آمدند.
برادرم سند خانه پدری مان را برای ضمانت آزادی ام از حبس گذاشت و من از زندان بیرون آمدم و قرار شد مغازه ام را بفروشم و مهریه منیره را پرداخت کنم.
مرد جوان اشک هایش را پاک کرد و ادامه داد: چند روزی است که همراه علیرضا و مادرم از شهرستان برای زیارت به مشهد آمده ایم اما هر لحظه که به صورت برادرم و مادرم نگاه می کنم از خجالت آب می شوم .
امروز صبح ازمهمانپذیر بیرون آمدم و می خواستم خودکشی کنم اما به محض این که نگاهم به گنبد نورانی حرم مطهر امام رضا(ع) افتاد پشیمان شدم و با خودم گفتم:
شاید هنوز فرصتی باشد تا گوشه ای از محبت های مادرم و علیرضا را جبران کنم .برای همین منصرف شدم و به اینجا آمدم تا مشاوره بگیرم. اگر چه بعد هم می خواهم به حرم آقا امام هشتم بروم و از امام غریبان نیز تقاضای بخش و طلب یاری کنم.
مرد جوان درحالی که حلقه اشک چشمانش ر ا خیس کرده بود گفت: واقعا آدم باید در نگاه خود دقت کند چون خیلی از بلاهایی که به سر آدم می آید از یک نگاه شیطانی است و گاهی نیز یک نگاه آسمانی می تواند آدم را نجات دهد. من در پایان به تمام جوان ها توصیه می کنم در ازدواج خود نیز چشم های شان را خوب باز کنن و تصمیم درست بگیرند.
هیچکس جوابی نداد همه ی کلاس یکباره ساکت شد همه به هم دیگه نگاه می کردند ناگهان لنا یکی از بچه های کلاس آروم سرشو انداخت پایین در حالی که اشک تو چشاش جمع شده بود. لنا 3 روز بود با کسی حرف نزده بود بغل دستیش نیوشا موضوع رو ازش پرسید .بغض لنا ترکید و شروع کرد به گریه کردن معلم اونو دید و…
گفت:لنا جان تو جواب بده دخترم عشق چیه؟
لنا با چشمای قرمز پف کرده و با صدای گرفته گفت:عشق؟
دوباره یه نیشخند زدو گفت:عشق… ببینم خانوم معلم شما تابحال کسی رو دیدی که بهت بگه عشق چیه؟
معلم مکث کردو جواب داد:خب نه ولی الان دارم از تو می پرسم
لنا گفت:بچه ها بذارید یه داستانی رو از عشق براتون تعریف کنم تا عشق رو درک کنید نه معنی شفاهی شو حفظ کنید
و ادامه داد:من شخصی رو دوست داشتم و دارم از وقتی که عاشقش شدم با خودم عهد بستم که تا وقتی که نفهمیدم از من متنفره بجز اون شخص دیگه ای رو توی دلم راه ندم برای یه دختر بچه خیلی سخته که به یه چنین عهدی عمل کنه. گریه های شبانه و دور از چشم بقیه به طوریکه بالشم خیس می شد اما دوسش داشتم بیشتر از هر چیز و هر کسی حاضر بودم هر کاری براش بکنم هر کاری…
من تا مدتی پیش نمی دونستم که اونم منو دوست داره ولی یه مدت پیش فهمیدم اون حتی قبل ازینکه من عاشقش بشم عاشقم بوده چه روزای عشنگی بود sms بازی های شبانه صحبت های یواشکی ما باهم خیلی خوب بودیم عاشق هم دیگه بودیم از ته قلب همدیگرو دوست داشتیم و هر کاری برای هم می کردیم من چند بار دستشو گرفتم یعنی اون دست منو گرفت خیلی گرم بودن عشق یعنی توی سردترین هوا با گرمی وجود یکی گرم بشی عشق یعنی حاضر باشی همه چیزتو به خاطرش از دست بدی عشق یعنی از هر چیزو هز کسی به خاطرش بگذری اون زمان خانواده های ما زیاد باهم خوب نبودن اما عشق من بهم گفت که دیگه طاقت ندارم و به پدرم موضوع رو گفت پدرم ازین موضوع خیلی ناراحت شد فکر نمی کرد توی این مدت بین ما یه چنین احساسی پدید بیاد ولی اومده بود پدرم می خواست عشق منو بزنه ولی من طاقت نداشتم نمی تونستم ببینم پدرم عشق منو می زنه رفتم جلوی دست پدرم و گفتم پدر منو بزن اونو ول کن خواهش می کنم بذار بره بعد بهش اشاره کردم که برو اون گفت لنا نه من نمی تونم بذارم که بجای من تورو بزنه من با یه لگد اونو به اونطرف تر پرتاب کردم و گفتم بخاطر من برو … و اون رفت و پدرم منرو به رگبار کتک بست عشق یعنی حاضر باشی هر سختی رو بخاطر راححتیش تحمل کنی.بعد از این موضوع غشق من رفت ما بهم قول داده بودیم که کسی رو توی زندگیمون راه ندیم اون رفت و ازون به بعد هیچکس ازش خبری نداشت اون فقط یه نامه برام فرستاد که توش نوشته شده بود: لنای عزیز همیشه دوست داشتم و دارم من تا آخرین ثانیه ی عمر به عهدم وفا می کنم منتظرت می مونم شاید ما توی این دنیا بهم نرسیم ولی بدون عاشقا تو اون دنیا بهم می رسن پس من زودتر می رمو اونجا منتظرت می مونم خدا نگهدار گلکم مواظب خودت باش
دوستدار تو (ب.ش)
لنا که صورتش از اشک خیس بود نگاهی به معلم کردو گفت: خب خانم معلم گمان می کنم جوابم واضح بود
معلم هم که به شدت گریه می کرد گفت:آره دخترم می تونی بشینی
لنا به بچه ها نگاه کرد همه داشتن گریه می کردن ناگهان در باز شد و ناظم مدرسه داخل شدو گفت: پدرو مادر لنا اومدن دنبال لنا برای مراسم ختم یکی از بستگان
لنا بلند شد و گفت: چه کسی ؟
ناظم جواب داد: نمی دونم یه پسر جوان
دستهای لنا شروع کرد به لرزیدن پاهاش دیگه توان ایستادن نداشت ناگهان روی زمین افتادو دیگه هم بلند نشد
آره لنای قصه ی ما رفته بود رفته بود پیش عشقش ومن مطمئنم اون دوتا توی اون دنیا بهم رسیدن…
لنا همیشه این شعرو تکرار می کرد
خواهی که جهان در کف اقبال تو باشد؟ خواهان کسی باش که خواهان تو باشد
خواهی که جهان در کف اقبال تو باشد؟ آغاز کسی باش که پایان تو باشد
پیامک های زیبا و عشقی |
کابوس نبودی که رهایت بکنم / از خاطره عشق جدایت بکنم
آنقدر عزیزی که دلم می خواهد / هر چیز که دارم فدایت بکنم
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * ای کاش نگاه خسته را خوابی بود / یا در شب بی ستاره مهتابی بود ما مثل دو کاج دور از هم هستیم / ای کاش که بین من و تو تابی بود
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
می سپارم به نسیم ، بوسه از جنس بلور / دل من تنگ تو باز ، باد در حال عبور بوی چشمان تو را میرساند به مشام / می دهد آرامش ، به دل نا آرام
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * امشب بازهم پستچی پیر محله ی ما نیومد یا باید خانه مان را عوض کنم یا پستچی را ! تو که هر روز برایم نامه می نویسی ، مگه نه . . . ؟
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
دور شدم از تو دلم شور زد / ساز دلم نغمه ی ناجور زد
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * هیچ می دانی؟
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * آموخته ام اگر کسی یادم نکرد یادش کنم ، شاید او تنهاتر از من باشد !!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
رفیق هر شب و هر روزی دل / غمت تا بوده ، بوده روزی دل
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
کاش بودم درختی در میان قلب تو ، تا وجودم ریشه می کرد از محبت های تو
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * کاش دهخدا می دانست
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * چه کرده ای تو با دلم که نبض من صدای توست ؟
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * همه تفاوت ما این است: تو به خاطر نمی آوری ، من از خاطر نمی برم
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
واحد اندازه گیریِ فاصله " مــتــر " نیست ؛
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * بوی نفسهای لبت جان و دلم وا می کند / اما نمی دانم چرا امروز و فردا می کند
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
حسادت نکن! ... این که بعد از تو بغل گرفته ام ...
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * از حساب و کتاب بازار عشق
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
تو به احساست بیاموز نفس نکشد
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * عشق را با فکر تو معنا کنم / با حضورت قلب خود زیبا کنم
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
من حسرت دیدار تو دارم به که گویم / از بهر تو من ابر بهارم به که گویم
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
به سلامتی هرکس که دلش از یکی خونه!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * آیینه های اتاق به شوق در آغوش کشیدن تو قد کشیده اند،حق دارند !
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
آهای همیشگی ترینم
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
برایت آرزو میکنم بهترین هایی را که هیچ کس برایم آرزو نکرد
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * خندیدن، خوب است . قهقهه، عالی است
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
چو کَس با زبان دلم آشنا نیست / چه بهتر که از شکوه خاموش باشم
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * چیزیم نیست خرد و خمیرم فقط همین / کم مانده است بی تو بمیرم فقط همین
از چهار راه قلبم عبور کردی و هیچ به چراغ قلبم توجه نکردی |