سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مرا به آغوش بکش
دزدانه
نه ملتمسانه


آن سانم از خود بیخود کن
که نشنوم دگر ز کس
صدای "دوستت دارم" را

مرا به آغوش بکش و به اوج ها ببر
آن جا که نیاسایم دمی از آرامش

و نپرسم از کسی سراغ چینی نازک تنهایی خود را

مرا در آغوش بکش
با فریاد عشق
آنقدر فریاد کن که گوشهایم تنها از تو بشنود
و اطاعت کند

مرا با خود ببر آنجا که دستانت طلب دارد
مرا بیخود نما از آنچه هستی داشت آن شب ها
همان شب ها که آفرینش پست دشنامی به من میداد و میزد نغمه ناجور
و کس جز غم نمی کوفت خانه ویرانه ما را


صدایم کن در آغوشت
به نجوای همیشه زنده یاد و شادساز و عشقباز آن صدایت در سفیر باد
همچون آن زمان که ناشیانه بر رویم لبخند زدی و پرسیدی که کی ترکم کی آیا؟
روان گردان من اوج نگاه بی قرار توست ای دلبر

صدایم کن در آغوشت به گرمی نگاهی
و در چشمت بچرخان واژه ای پر هیبتی از عشق
و زیر لب نجوا کنان با من بگو
بگو ای دوست ای همنشین ای همدل
دوست دارمت دوست دارمت و دوست دارمت
و بشکن این نگاه گرم پیچیده درهم را
با لبی از شکر بوسه

و آرام گیر در آغوشم
آرام آرام
همچون شب های گرم
و سیلاب داغ بوسه را روان ساز از لب های پر اَخمت

و من تو را در آغوش می کشم
آنسان که کشته ام شوی
و خود را وقف گرمایت کنم
و بس گناه آلود شود این تخت بی رونق






تاریخ : پنج شنبه 90/10/1 | 10:25 عصر | نویسنده : م- غ | نظرات ()
.: Weblog Themes By BlackSkin :.