سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تو سرنوشت منی، از تو من کجا بگریزم؟

کجا رها شوم از این طلسم؟ تا بگریزم

اسیر جاذبه ی بی امانت آن پر ِ کاهم

که ناتوانمت از طیف کهربا، بگریزم

تو خویش راز اساطیر و قصه های محالی

و گر به کشور سیمرغ و کیمیا بگریزم

به جز تو نیست هر آن کس که دوست داشته بودم

اگر هر آینه سوی گذشته ها، بگریزم

هوا گرفته ی عشق تو اَم چگونه از این دام،

به بال بسته دوباره سوی هوا بگریزم؟

به خویش هم نتوانم گریخت از تو که عیب است

ز آشناتری اکنون به آشنا بگریزم

کجا روم که نه در حلقه ی نگین تو باشد؟

مگر به ساحتی از سایه ی شما بگریزم

به هر کجا که روم رنگ آسمان من این است

سیاه مثل دو چشم تو! پس کجا بگریزم؟






تاریخ : پنج شنبه 90/10/1 | 10:26 عصر | نویسنده : م- غ | نظرات ()
.: Weblog Themes By BlackSkin :.