سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

پروردگار مهربان، ذره ای اندیشه به انسان هدیه داد

وبه هیچ آفریده ی دیگری نداد.زن را زیبایی داد، برای مرد; مرد را بردباری داد، برای زن;

تا پیوند کنند و در کنار هم آرام گیرند.پیامبران را فرستاد تا به انسان درس عشق بیاموزند و فرمان داد که

از اندیشه بهره برند تا عشق پاک بماند و یاران با هم مهربان باشند.، شکر گزار آفریدگار باشند تا رستگار شوند;

سپاسگزار یار باشند تا بهروز شوند;آنگاه فرزند آورند، به پرورش او پردازند و همه شادمان باشند.

اما، آگاه شد که انسان اندیشه بکار نبست;شکوه، جای عشق نشست و اندوه، جای شادمانی گرفت.

نو عروسان، گریان و تازه دامادانف سر در گریبان شدند،

مادر زنان، برآشفته و مادر شوهران، نالان شدند!، نونهالان سرگردان و مادر بزرگان، گریان شدند

و پدر بزرگان آزارده شده، به چاره جویی پرداختند.، اما رایزنی به کار نگرفتند، آنگاه دوران پر کار،

خسته و اندوهگین شدند.غافل از آنکه داستان عشق را نه در دادگاه، که در نهاد انسان نوشتند...!

چون آن را گرفتم، این را مینوسیم...هدف از آفرینش زن و مرد را، اساس قرار دادم،

دانش را ابزار و صفای فرهنگ ایرانیان را با آن همراه کردم، و به شما تقدیم میدارم، و به همه ی آنان که از رنج یاران اندوهگین هستند.اگر این نوشته بتواند، جوانی را در گزینش همسر یاری دهد،یا بر شادی یاران بیفزاید،

یا قطره اشکی از چشمان نو عروسی بزداید،یا چهره ی در هم تازه دامادی را بگشاید،، یا کودک سرگردانی را سرو سامان دهد،،یا مادران برآشفته و نالان را آرامش دهد،، یا از دلهره ی پدران بکاهد;آنگاه به هدف خود رسیده ام






تاریخ : دوشنبه 90/12/1 | 10:14 صبح | نویسنده : م- غ | نظرات ()
.: Weblog Themes By BlackSkin :.